5 رابطهای که برای ساخت یک کسب و کار موفق به آنها نیاز دارید
یک ضرب المثل قدیمی آفریقایی وجود دارد که میگوید: “برای پرورش فرزند به اندازه یک روستا آدم نیاز دارید.” در واقع هدف از بیان این ضرب المثل این بود که به شما بگوییم که جوانان برای اینکه بتوانند موفق شوند و رشد داشته باشند، باید با افراد مختلف تعامل داشته باشند و روابط خود را گسترش دهند. این مورد همچنین میتواند در محل کار، به ویژه در مورد راه اندازی اولین کسب و کار و حرفه به کار برده شود و از آن بهره برد.
در مراحل اولیه زندگی حرفهای و مسیر خود، یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که در اطراف خود همان یک روستا جمعیت را بسازید. ما در مورد دوستان دوران مدرسه و دانشگاه، دوستان لینکدین یا افرادی که یک بار در یک کنفرانس با آنها ملاقات کردهاید، صحبت نمیکنیم. ما به روابطی اشاره میکنیم که با گذشت زمان تأثیر بسزایی در زندگی شما خواهند داشت؛ روابطی که میتوانند مسیر پیشرفت شما را تسریع بخشند، دید شما را در درون سازمان افزایش دهند و شما را به فراتر از محدودهای که برای خود درست کردید، هدایت کنند و باعث شوند که قلههای موفقیت را فتح کنید.
در حقیقت، پنج رابطه وجود دارد که ما معتقدیم کلید رشد حرفهای هر فردی به شمار میآیند. آنها را به عنوان هیئت مدیره شخصی خود در نظر بگیرید. ایجاد روابط معنیدار کاری زمانبر است؛ بنابراین، از همین امروز باید این کار را آغاز کنید.
1. منتور یا مربی
هنگامی که یک فرد با تجربهتر به شخصی جدید مواردی را آموزش میدهد، انتقال دانش که اتفاق میافتد بینظیر است. برخی از موفقترین افراد تا به امروز دارای منتور و مربی بودند و به اندازهای از وجود آنها بهره بردند که مدام از آنها تشکر میکنند. لری سامرز، وزیر خزانه داری، شریل سندبرگ، مدیر عامل فیسبوک را راهنمایی کرد. مایا آنجلو، نویسنده و شاعر، اوپرا وینفری را راهنمایی کرد و ری چارلز، اسطوره موسیقی، مربی کوینسی جونز با استعداد بود.
منتور و مربی را باید به عنوان راهنمایی در نظر بگیرید که وقتی در محل کار مسیر و راه خود را گم کردید، از او کمک بگیرید تا بتوانید در مسیر درست قرار بگیرید. این افراد میتوانند فردی در داخل (یا خارج) سازمان شما باشند که میتوانید برای راهنمایی گرفتن به او مراجعه کنید؛ منتور میتواند به شما در مواردی مانند دادن اطلاعات خاص درباره صنعت شما، هدایت شما در مکالمهای دشوار، گوش دادن به صحبتهای شما و بازخورد در مورد پروژهای کمک کنند. آنها قابل اعتماد، عاقل و مهمتر از همه صادق هستند. منتوری کار چالش برانگیزی است که به افزایش خودآگاهی افراد کمک میکند و به رشد شخصی و حرفهای آنها نیز کمک میکند.
مربیان بزرگ اغلب رهبران ثابت شدهای هستند که سیاستهای سازمانی را دنبال کرده و مشاغل خود را در یک سازمان یا صنعتی که با اهداف بلند مدت شما مطابقت دارد، پیش بردهاند. برای پیدا کردن شخصی با این مشخصات، به دنبال کسی باشید که همیشه مسیر او در موفقیت را تحسین کردهاید و اگر در دسترس برای گفتگوی رودرو نیست، به او ایمیل بزنید و یا از طریق لینکدین با او در تماس باشید. منتورها معمولا برای کمک به افراد و راهنمایی دادن به آنها اشتیاق نشان میدهند و تمام تلاش خود را برای هدایت افراد میکنند.
هنگامی که منتور و یا مربی مناسب خود را پیدا کردید، کتباً با او تماس بگیرید. با “آیا شما شما قبول میکنید منتور من شوید؟” شروع نکنید. برخی روابط باید به آرامی و با صبوری شکل بگیرند. در ابتدا میتوانید از او و موفقیتهایی که باعث تحسین شما شده، شروع کنید و بعد دلیل تماس خود را توضیح دهید. میتوانید بگویید، “من هفته گذشته در کنفرانس آنلاینی شرکت کردم که شما در آن سخنران بودید و صحبت شما در مورد اینکه چه چیزی محتوا را وایرال میکند، برای من بسیار جالب بود. من در این زمینه تازه کار هستم و خیلی دوست دارم تا در زمینه تولید محتوای ویدیویی فعالیتام را ادامه دهم. من دوست دارم داستان شغلی شما و نحوه رسیدن به این نقطهای که در حال حاضر هستید، را بشنوم. آیا ممکن است در چند هفته آینده یک تماس تصویری داشته باشیم تا بتوانم در این باره بیشتر بدانم؟”
پس از جلسه اول، زمانی را اختصاص دهید تا به طور منظم – سه ماهه یا دو ماهه – او را در جریان پروژهها، پیشرفتها و دستاوردهای خود قرار دهید. این به شما کمک میکند تا بتوانید بیشتر خود را اثبات کنید و نشان دهید که توانایی انجام کارها را دارید. پرسونال برندینگ قوی با نشان دادن صلاحیت، تجربه و نگرش مثبت یک راه موثر برای جلب توجه افراد قدرتمند در شرکت شما است. منتورها بسیار دوست دارند تا بتوانند افراد را برای قرار گرفتن در این مسیر راهنمایی کنند. حتی برخی منتورها به عنوان مشاور برای کارجویان عمل میکنند و تازه فارغ التحصیلان را در نوشتن رزومه تحصیلی کمک میکنند.
2. حامی یا اسپانسر
در حالی که مربیان به شما مشاوره میدهند و چشم اندازی از آینده برای شما مشخص میکنند، حامیان از شما حمایت میکنند و در برخی موارد، مستقیماً فرصتهای پیشرفت شغلی را برای شما فراهم میکنند. در واقع آنها را میتوان در صحبتها و مکالمات “پشت درهای بسته” در حال ایفای نقش دید که ممکن است شما در آن مشارکت نداشته باشید و میتوانند از شما در حضور سایر اعضای تیم رهبری، حمایت کنند.
کارلا هریس، مدیر عامل مورگان استنلی، در سخنرانی TED خود این موضوع را به درستی باز و شفاف کرده است. او میگوید:
“صادقانه بگویم که منتورها افراد بسیار خوبی هستند و بسیار کمک کننده هستند و شما میتوانید بدون حضور آنها هم در سازمان و بازار کار دوام بیاورید. اما، شما در هیچ سازمانی بدون حامی با اسپانسر رشد نخواهد کرد.”
تحقیقات نشان میدهند که وجود حامی میتواند یک مدیر جوان را 21٪ بیشتر از افرادی که هیچ حمایتی ندارند، رشد دهد و او را در مسیر موفقیت قرار دهد. برای یافتن حامی، ابتدا باید به افراد سازمان خود نشان دهید که فردی هستید که ارزش حمایت از او را دارید. این بدان معناست که شما باید در کاری که انجام میدهید عالی عمل کنید و کار و فعالیت شما در شرکت باید قابل لمس باشد.
کار را با فکر در مورد مهارتهای منحصر به فرد خود، دانش یا تجربیاتی که میتوانید با سازمان خود به اشتراک بگذارید تا باعث ارزش آفرینی و کمک به آنها در رسیدن به اهداف خود شوند، آغاز کنید. به عنوان مثال، اگر در یک آژانس کار میکنید که به دنبال ارائه تبلیغات خلاقانه به مشتریان خود است، مدیر شما ممکن است علاقهمند باشد در مورد شبکههای اشتراک گذاری ویدیو مانند تیک تاک یا پلتفمرهای پخش مستقیم مانند Twitch بیشتر بدانند. اگر تجربهی خوبی در مورد این پلتفرمها دارید، به او پیشنهاد قرار در یک کافی شاپ و ارائه توضیحات درباره این موارد را ارائه دهید.
حامیان، مانند مربیان، تقاضای زیادی دارند و جذب آنها دشوار است. اما اگر شهرت خاصی پیدا کنید، ممکن است شما را برای انتخاب در اولویت قرار دهند. هر کاری که انجام میدهید، اولین باری که با یک حامی یا اسپانسر ملاقات میکنید، حتماً با هدف وارد گفتگو شوید. از آنها در مورد مسیر شغلی، کار، علاقهها و اهداف خود سوال بپرسید. سپس، درباره خودتان بگویید و فضایی را ایجاد کنید که حسن نیت شما را نشان دهد تا بتوانید رابطهای کارآمد بسازید.
3. شریک
مشارکت یک رابطه متقابل و سودمند است. این امر با اعتماد، انگیزه مشترک برای موفقیت و تشخیص این که میتوانید با هم کاری را بهتر انجام دهید، شکل میگیرد. شریک شما متحد شما است که میتواند به عنوان یک تکیه گاه قوی برای پیشبرد ایده شما، حل مشکلات و ساختن برند شخصی و گسترش شبکه سازی به شما کمک کند.
شریک کاری شما لزوما بهترین دوست شما در محل کار نیست. این رابطه بیشتر معاملهای است. هریک از شما قصد صریح خود را برای ارتقاء خود بیان میکنید و در نهایت نیز هدف هر دوی شما ارتقای کسب و کار است.
یک نمونه قوی از مشارکت را میتوان در حضور زنان در دولت اوباما مشاهده کرد. آنها از استراتژی “تقویت” برای حمایت از یکدیگر و شنیدن صدای جمعی خود استفاده کردند. وقتی یکی از خانمها در جلسهای نکته مهمی را بیان میکرد، خانمهای دیگر آن را تکرار میکردند و در واقع به صحبت گوینده اولیه اعتبار میبخشیدند.
به زبان ساده، یافتن شریک کاری مشابه یافتن یک بنیانگذار است؛ به دنبال فردی باشید که شخصیت و اخلاق کاری او مکمل شخصیت شما باشد. شما فردی را میخواهید که خلاءهای کاری شما را پر کند. به عنوان مثال، اگر شما بیشتر یک فرد درون گرا هستید که از سخنرانی در جمع بیزار است، به دنبال شریکی باشید که از ارائه لذت میبرد و در واقع با این کار پروژههای مشترک شما را تبلیغ میکند. اگر فردی استراتژیک و کلی بین هستید که خیلی وارد جزئیات نمیشوید، به دنبال شریکی باشید که در تجزیه و تحلیل و کارهای عملیاتی قوی باشد.
اولین قدم مناسب برای ساخت این رابطه این است که به عنوان حامی برای کار دیگران عمل کنید. به این توجه کنید که در کسی همان اشتیاق کاری را پیدا کنید که خود دارید. در نهایت، آنچه باعث میشود که مشارکت شما با شخصی دیگر جواب دهد، این است که در کنار هم موفق به نظر برسید.
4. رقیب
دنیای کسب و کارها پر از رقابت است؛ استیو جابز در مقابل بیل گیتس. جف بزوس در مقابل ایلان ماسک، ایندرا نویی در مقابل ایرن روزنفلد. برخی از این رقابتها به پیشرفتهای شگفت انگیزی منجر شده است.
در رقابت باید تمرکز خود را بر روی نتیجه (برد-برد) قرار دهید تا نتیجه (برد-باخت). اگر از رقابت به درستی استفاده کنید، میتواند انگیزهای برای تقویت و بهبود مهارتهای شما باشد و منجر به بهبود عملکرد، رسیدن به ایدههای موفقیت آمیزتر و انگیزه بیشتر برای انجام کارها شود.
رقیب شما میتواند متحد شما یا حتی شریک شما باشد. تصور کنید که شما و یک همکار خود دو ایده عالی برای اجرای یک پروژه ارائه کردهاید. شما میدانید که هر دوی شما این پتانسیل را دارید که راه حلهای منحصر به فرد و بسیار عالی ارائه دهید. به جای اینکه به دنبال راههای تخریب کننده بروید و سعی کنید تا یکدیگر را کنار بزنید تا خود را ثابت کنید، اگر با هم همکاری کنید و به چیزی که بسیار مؤثرتر و ارزشمندتر است برسید، نتیجه نهایی چگونه خواهد شد؟
این کاری است که رقبا میتوانند انجام دهند. بر روی برنده شدن و نه غلبه کردن تمرکز کنند.
به یاد داشته باشید که رقابت در هر کسب و کاری وجود دارد و بدون آن معنا ندارد. همانطور که دکتر استفان کاوی در کتاب 7 عادت افراد بسیار مؤثر میگوید، نگرش برد-برد سه ویژگی حیاتی دارد که آنها، صداقت، بلوغ و ذهنیت باز است. بنابراین، پس از ارزیابی این ویژگیها، رقیب خود را انتخاب کنید. هنگامی که یک رقیب در شرکت خود شناسایی کردید، یک جلسه یک به یک با او داشته باشید. یکی از راههای ترغیب آنها به همکاری با شما، به جای ابراز مداوم مخالفت، گفتگوی سازنده و اصولی است. حتماً به او بگویید که از نظر حرفهای او را تحسین میکنید و همچنین او را رقیب قدرتمندی برای خود میدانید. سپس، آرزوهای خود را به اشتراک بگذارید، از آنها در مورد اهدافشان بپرسید و در نهایت به این نتیجه برسید که راه برای همکاری متقابل برای رسیدن به موفقیت وجود دارد یا خیر.
5. فرد راهنمایی شده توسط منتور
ریچارد فاینمن، برنده جایزه نوبل فیزیک و پروفسور Cal Tech، عنوان میکند که “اگر میخواهید بر چیزی مسلط شوید، آن را آموزش دهید”. اکثر ما در مقاطعی از زندگی معلم بودهایم. چه به دوستان خود نحوه انجام یک بازی را یاد دهیم، به بچههایمان دوچرخه سواری را یاد دهیم، و چه به همکلاسیهای خود نحوه درک بهتر یک مفهوم دشوار را آموزش دهیم، در هر صورت در مقطعی به عنوان مربی عمل کردیم. صرف نظر از شرایط، بر عهده گرفتن نقش معلم به شما کمک میکند تا درک بیشتری از یک موضوع و ساده و قابل فهمتر کردن آن به دست آورید.
به همین خاطر داشتن منتور در محل کار به شما کمک میکند تا بتوانید در نقش معلم به خوبی عمل کنید. شما میتوانید در سازمان به یک کارآموز کمک کنید تا بتواند مسیر درست را برای استخدام دائم انتخاب کند و حتی به او راهنمای ساخت رزومه را ارائه دهید. همچنین، میتوانید توصیههایی به باقی کارمندان در پیشبرد کارها ارائه دهید.
اینکه شما نیز به یک منتور تبدیل شوید، به شما کمک میکند تا بتوانید مهارتهای نرم را در خود تقویت کنید که تمام آنها برای هر مدیری ضروری هستند. این مهارتها میتوانند برقراری قوی ارتباط، خلاقیت و همدلی باشند. کارفرمایان به دنبال رهبران هستند که بتوانند جهت گیری روشنی را ارائه دهند، به دنبال حل نوآورانه مشکلات باشند و از هوش هیجانی برخوردار باشند. شما به عنوان یک مربی و منتور، باید بتوانید یک الگو و رهبر خوبی باشید. شما یاد میگیرید بهترینها را در دیگران نمایان کنید، نقاط قوت آنها را بشناسید، بازخورد مثبت به دیگران بدهید و آنها را کمک کنید. بنابراین، این نقش شما را ترغیب میکند تا بهتر باشید و برای بهتری شدن تلاش بیشتر کنید.
گاهی اوقات ایجاد این روابط به طور تصادفی و بدون تلاش اتفاق میافتد. اما اگر در این مورد به صورت فکر و برنامه ریزی شده کنید، میتوانید کارهای بیشتری برای انجام داشته باشید. بنابراین، همه چیز را به شانس واگذار نکنید. همانطور که سنکا فیلسوف رومی میگوید: “شانس زمانی اتفاق میافتد که شما آمادگی داشته باشید و فرصتی پیش رویتان باشد.”